متخصص تحلیل!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلینیک» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عوارض دیالیز چه بلایی سرم آوردن...!

من یک بیمار دیالیزی هستم و مدتی بود سردرد می شدم. پیش هر پزشکی ام که می رفتم متوجه نمی شد که سردردای من به خاطر چیه. همان طور که می دانید، بیماران دیالیزی مجبور به مصرف زیاد کافئین هستند مثل نوشیدن قهوه. من هم روزی دو تا سه استکان قهوه می خوردم. یکی از دلایلی که به ذهن خودم رسید، این بود که شاید به خاطر قهوست که من سردرد می شم، چون توی خانواده ما رواج داره که بخاطر بوی قهوه سردرد بشن. دو روز قهوه خوردن رو گذاشتم کنار تا ببینم آیا به خاطر قهوست که من سردرد می شم یا نه. بازم سردرد می شدم و هیچ تغییری ایجاد نشده بود توی سرم. بالاخره رفتم پیش دکتر تا ببینم مشکل من چیه. هیچ جواب درستی بهم ندادن و آخر متوجه شدم که دکتر هم متوجه نشده که مشکل من چیه. بعد از اینکه کلی روش های دیگه رو امتحان کردم، رفتم همون کلینیکی که توش دیالیزم رو انجام میدم. پزشکان اونجا خیلی خوبه و نمی دونم چرا از همون اول نرفتم کلینیک طبرسی. با پزشک مشورت کردم. بهم گفتن که سردرد یکی از عوارض دیالیزه و کاریش نمیشه کرد. فقط باید یک سری دارو های مسکنی مصرف کنم که برای بیماران دیالیزی مشکلی نداشته باشه و در عین حال سردردم رو هم خوب کنه.

کلینیک دیالیز مشهد، یکی از بهترین جاها برای انجام دیالیزه.

  • Hossein Ghoulami
  • ۰
  • ۰

ادامه ارث من!

سلام من خیلی وقته که با مشکل فشار خون دستو پنجه نرم میکنم.

این یک ارث خانوادگیه که ما داریم. من هم از طرف خانواده مادری و هم از طرف خانواده پدری در خطر فشار خون بودم. چون دوتا از عموهام مشکل فشار خون داشتن.

از اون طرف خالم و یکی از داییام مشکل فشار خون دارن. پدربزرگ پدریم هم با بیماری فشار خون زندگی می‌کنه.

خلاصه که وضعیت ماام اینه دیگه چه میشه کرد.

ما توی خانوادمون هر هفته خونه یک نفر مهمونی میگیریم.

جمعه ها سمت خانواده پدری و پنجشنبه هاام خونه خانواده مادری.

تقریبا میشه گفت یک ماه پیش بود که پنجشنبش خونه داییم دعوت بودیم.

یکساعتی میشد که همه خوشحال میگفتیمو میخندیدیم. اما یکدفعه خالم پاشد واستاد. همه تعجب کردیم. نزدیک 5 ثانیه سرشو گرفت خالم و افتاد. از اول شب هم خالم میگفت که حالم خوب نیستش اما هرچی بهش میگفتیم بیا بریم درمانگاهی جایی، میگفت نه.

خلاصه، بعد اینکه خالم افتاد داییم سریع پاشدن رفتن بالا سر خالم و هی آروم میزدن تو صورتشون و اسمشو صدا میزدن. اما خالم کلا متوجه چیزی نمیشد. منم با توجه به تجربه های قبلیم که بهم ثابت شده بود که درمانگاه شبانه روزی طبرسی جای فوق‌العاده ایه، و همینطور نزدیکمون بود گفتم بریم کلینیک طبرسی.

سریع لباسای خالمو تنش کردیم و خودمونم اماده شدیم و رفتیم کلینیک طبرسی. توی راه کلینیک خالم بهوش اومد. اصرار میکرد که نریم درمانگاه، من خوبم. اما باید میبردیمش. خلاصه خالمو با هر زوری که بود بردیم کلینیک طبرسی.

اونجا با دکتر کلینیک که صحبت میکردن، من گوش میدادم. شنیدم که بخاطر فشار خالم بود که این اتفاق براش افتاد.

اونشبو به خالم سُرُم زدن. بعد فهمیدیم دلیل نیومدن خالم سرم بود. چون از آمپول و سرم بدش میومد.

همونطور که قبلا گفتم، کلینیک طبرسی بهترین جای برای درمان فشار خون.

ممنونم از توجهتون به وبلاگم.

  • Hossein Ghoulami